loading...

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

برای خواهرم مریم، همه ی وجودم نثار خوبی و پاکی و صفا و مهربانی ات،

بازدید : 0
چهارشنبه 23 بهمن 1403 زمان : 11:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

عجیبه

سلام

خیلی عجیبه

می‌پرسی چی عجیبه؟

هیچی

توی همین وبلاگ چند بار بهت گفته بودم که:

"از من حذر کن، ممکنه بهت آسیب بزنم"

می‌دونستم دیگه آدم اون روزا نیستم

دوران ما تموم شده

ولی باورم نمی‌شد اینقدر زود اتفاق بیفته

مریم جان

آسمون ریسمون به هم نباف

توضیحِ الکی هم نده

اگر من حالت رو خوب می‌کردم سر از پا نمی‌شناختی که صدای منو، پیام منو و وجود منو حس کنی

دیگه مثل اون روزا من حالت رو خوب نمی‌کنم

دیگه مثل اون دو سالِ رویایی من بهت انرژی مثبت نمی‌دم

من که نمی‌تونم بیام و بهت سر بزنم، تو باید بیایی

فقط این وبلاگه که خودم برای دل خودم ساختم

و تو بعد از ده تا پست که من با وسواس می‌گذارم اینجا یهو میایی و همه شو نجویده نجویده می‌خونی و در می‌ری

بعد می‌ره تا یه ماه دیگه که شاید بیایی شاید نیایی

هه، به این وبلاگ جونت در میاد می‌خوایی سر بزنی اون وقت من منتظرم به من سر بزنی

عجیبه

این همه حماقتی که من دارم از خودم بروز می‌دم خیلی عجیبه

مزاحمت نمی‌شم، برو زندگی کن خواهرم

زندگی کن

زندگی

همونی که ....

خوش باشی الهی

صمیمانه آرزو می‌کنم همیشه سرگزم زندگیت باشی

برچسب ها sbl+,
بازدید : 0
چهارشنبه 23 بهمن 1403 زمان : 11:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

خواهرم سلام

میلاد دختر رسالت حضرت فاطمه‌ی مرضیه علیهاسلام را به همه‌ی زنان عالم تبریک می‌گم

به ویژه روز زنبر حضرت مرضیه‌ی انسیه، خواهر مریمِ قدیس، دختر عیسی علیها سلام مبارک باد.

به عنوان هدیه و تحفه‌ی امروز، دوازده بیت قصیده‌ی زیبا در مدح خواهرم، رویدادِ بی همتای زندگی امکه بهترین و زیباترین زن دنیاست

روزت مبارک آبجی ام

منتظرم تماس بگیری تا با خواندنِ قصیده ام، نوازش گرِ وجودت شوم.

بازدید : 0
چهارشنبه 23 بهمن 1403 زمان : 11:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

سلام

امروز تنها بودی

تنهای تنها

حتی اون جغله هم نبود که مدام سرک بکشه و تو نتونی راحت حرف بزنی یا چت کنی

می‌گی ده بیدار شدی

ولی دمِ رفتن که رسید تماسی هم حالا گرفتی که گرفته باشی

البته من هم مثل تو شدم

خیلی چیزها رو سر بریدم

نه منتظرتم و نه هیچ چیز دیگه

ولی اینکه ادعا می‌کنی؛

"من عشقم خیلی عمیقه ولی برادرانه هست"

این آدم رو می‌سوزونه

3221

عشق عشقه

اونی که دلش اسیر باشه وقتی بیدار شد اول پیام می‌ده

و دست و دلش هم به کاری نمی‌ره و مدام به گوشی سر می‌زنه و منتظره

به من که نه

به خودت دروغ نگو

بازدید : 308
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

cc1

بهش می‌گن قناری

خوش صداست

می‌تونه همدم خوبی باشه

گاهی اوقات حسِّ مزخرفِ تنهایی رو از بین می‌بره

گونه‌های مصنوعیِ اونو می‌تونی بگذاری توی کمد

و هر وقت دوست داشتی بیاری بیرون و کلیدشو بزنی تا برات آواز بخونه

الحق و والانصاف هم نغمه‌های خوبی رو توی حافظه‌ی اون ذخیره کردند

احساس می‌کنی توی جنگلهای گیلان سیر می‌کنی

خوبیش اینه که هر وقت خواستی می‌تونی صداش رو در بیاری

نه آبی

نه دونی

نه مراقبتی

بگذارش توی کمد و هر وقت خواستی برو سراغش

canaryy

ولی این یکی،داستانش یه کم فرق می‌کنه

اگه بخوای بگذاریش توی کمد و هر وقت دلت خواست بهش سر بزنی

می‌میره

آب می‌خواد

دون می‌خواد

مراقبت می‌خواد

واقعیه نه ماشینی

می‌خونه برات ولی قرار نیست به زیباییِ قبلی بخونه

چون هرچی باشه زیباترین صداها رو برای اون قناریِ مکانیکی ذخیره کردند

این می‌خونه ولی ممکنه گاهی هم بد بخونه

حرص درآر بخونه

مریض میشه، نمی‌خونه

اووووه

کلی ناز داره برای خودش

اگر این قناری واقعیه رو نگذاری توی کمدِت

و بهش برسی

بهش سر بزنی

هواشو داشته باشی

برات مهم باشه چی دوس داره چی دوس نداره

و نگذاری که بمیره

همدم تنهایی‌هات

می‌مونه

طرف بیست ساعته که وقتش آزاده

همّه کاریشو کرده

به همه چی رسیده به جز این پرنده‌ی زبان بسته

حالا یهو با عجله و سراسیمه میاد در کمدش رو باز می‌کنه و به پرنده هه می‌گه یالا هم آب و دونت رو بخور هم برام بخون

پرنده هه تا میاد خودش رو جمع کنه و جون بگیره

یارو می‌گه

من باید برم کاری نداری بای

هه

تو که اینقدر کار داری، پس چرا این پرنده رو اسیر خودت کردی

پس چرا مدام بهش می‌گی بخون برام

بد بخت تا میاد بخونه که تو مسافری باز

مجبوری می‌گی بخون؟؟؟

بگذار بپره و بره

بیرون از بی آب و دونی بمیره

بهتر از اینه که توی قفسِ تو زجر کُش بشه

بازدید : 241
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 16:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

سلام

دوشنبه بیست و پنجم اومدی و از شرایط گله کردی، یادته؟

گفتی چند وقته مثل یه کاگر افغانی شدی

جالبش اینجاست که من بیست و دوم پُستِ

"واپسین تپش‌های عاشقانه‌ی قلبم"

رو گذاشتم توی وبلاگ

نمی‌دونم چی می‌فهمی‌از این و برداشتت چیه

خیلی چیزا می‌شه فهمید

و میشه سرسری از کنارش گذشت

مریم؛

نگذار بعضی چیزا تموم بشه

نه که بگم حیفه تموم بشه

نه

تموم شدن بعضی چیزا تموم شدن زندگیه

الان دو ساله تو خواهر منی

توی این دوسال خیلی چیزا شروع شد و تو تمومش کردی

و ظاهراً آب از آب تکون نخورد

دقیقا پارسال همین روزا بود که من یه شعری گفتم برات و توی اون شعر گلایه کردم که چرا پیمان نامه و مراقبه و هم اندیشی و اینا تموم شدند

گفتم برات که شاید یه روزی منم برات تموم بشم

تو خندیدی به حرفم

دقیقا توی سالگرد همون اتفاق دوباره یه اتفاق بدتر افتاد؛

من همیشه دوست داشتم باهات زندگی کنم

نه در دنیای جسم

در دنیای ذهن، باهات زندگی کنم

به همین خاطرم بود که اون کانالها و گروه‌ها رو تاسیس کردم

مراقبه، پیمان نامه، هم اندیشی، زنگ تفریح، سلاله النبیین، کاوشنامه

ساعت‌ها وقت گذاشتم

باورم این بود که یه عمری قراره توی اون کانال‌ها دانش و معرفت یادِ هم بدیم

خیلی راحت زدی همه چی رو نابود کردی و الان حتی یادت هم نیست چی به چی بود

حتی برات مهم هم نیست

چون اونا دلمشغولی‌های من بود نه تو

دانش، معرفت، یاد گرفتن،...

البته تو روش خودت رو داری

به روش خودت دانش و معرفتی که می‌خوای به دست میاری و کاری به کار من نداری

خلاصه همه چی رو کات کردی و داغش رو گذاشتی روی دلم

چقدر من وقتم رو صرف کردم برای ساختن اون گروه‌ها

فکر نمی‌کردم اون گروه‌ها خارِ چشم بعضی‌ها باشه و لازم بشه که برای آرامش روحِ شون دست به پاکسازی اون بزنی

ولی خُب پذیرفتم و کنار اومدم

گفتم اشکال نداره،

یه بار دیگه شانسم رو امتحان کردم و خواستم باهات زندگی کنم

به خودم گفتم دوتایی به مراقبه بپردازیم

"مراقبه"

مراقبِ نمازهامون باشیم

اول وقت باشه، الکی قضا نکنیم

هر روز مداومت به زیارت عاشوا داشته باشیم

مراقبِ وزنمون باشیم

مراقبه کنیم

مراقبه شرایط داره

یه روز هم نباید ولش می‌کردیم

باید مدام مراقب باشی و تذکر بدی به خودت تا اون چیز برات ملکه بشه و دیگه نیاز به مراقبه نداشته باشه

خُب، چی شد؟

هیچی

تو دوباره کات کردی و الان یه ماهه که اصلا یادت هم نیست چه قرارهایی باهم گذاشتیم

دقیقاً یک سال بعد از تعطیل کردنِ کانالهایی که برات ساخته بودم، با فراموش کردن و کنار گذاشتن برنامه‌های مراقبتی دوباره منو نقره داغ کردی

آخرین باری که برات شعر گفتم یادته؟

آخرین (اولین و آخرین) باری که گلایه کردم که چرا یه مهمونی دادن باعث میشه من و رای دادن رو بگذاری کنار (اون گلایه از روی عشقم بود ولی به خودخواهی تعبیر شد)

آخرین (اولین و آخرین) باری که ازت خواستم کادویِ انتخابیِ خودم رو بهم بدی یادته؟ یه عکس،

"می‌تونست یه عکسِ دست جمعی باشه "

آخرین باری که گفتم دوستت دارم یادته؟ من یادمه، واکنشِ تو رو هم یادمه

آخرین باری که وقتی اومدی گفتم چقدر وقته ساعت به ساعت منتظرِ اومدنتم

یادته؟
نگذار بعضی چیزا تموم بشه

چیزایی هستند که هنوز تموم نشدند

خواهربرادری به تنهایی کافی نیست

وگرنه تو داری چندتاشو

تا حالا 2 بار خیلی نرم و آروم نقره داغم کردی، جوری که صدام هم در نیومده

فکر نکنم رمقی برام مونده باشه که بخوام دوباره به تو و پروژه‌ها‌ی مشترک با تودل ببندم و تو بی سر و صدا داغش رو بزاری روی دلم و من بمونم و غصه‌ی از دست دادنِ دلخوشی‌هام

اجازه نمی‌دم داغ دیدن‌هام به بارِ سوم برسه

شاید همین وبلاگ هم روزی به ایستگاهِ آخرین پُستِ خودش برسه

مثل خیلی وبلاگ‌ها که مدتهاست رها شدند و دیگه کسی اونا رو به روز نمی‌کنه

هرچی نباشه، ناسلامتی تو یه خانم مهندسی

ریاضی خوندی

می‌دونی حدِّ تابعِ پیوسته یعنی چی

نمی‌دونی؟

می‌دونم که می‌دونی

اگر یه متغیر (مثل من)، تابعِ یه متغیر دیگه (مثل تو) باشه

چنانچه ارتباطِ این دو تا متغیر، مشمولِ قانونِ پیوستگی باشه

و اون متغیرِ مستقل و مغرور به سمت O میل کنه

اون وقت متغیرِ تابع هم به سمت Oمیل خواهد کرد

چون یه تابع به حکمِ وابستگی و پیوستگی باید تَبَعیّت کنه، باید تابع باشه

اونم تابعِ پیوسته

ولی این پیوستگی و وابستگی تا زمانی ادامه داره که اون ارتباط مفهومِ تابعیت رو داشته باشه

راستی خیلی با عجله و سراسیمه خوندی حرفهام رو

نمی‌خواد ذهنت رو درگیرش کنی

چیزی خاصی نگفتم

فکرش نکن

برو دنبالِ دلمشغولی‌هات

کلی کار داری، دیرت نشه

بازدید : 253
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 16:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

الان یک ماه و نیمه تعطیلم

اگر خودم بخوام این یک ماه و نیم رو توی یه جمله بگم، اینه:

"دور و بَرِ خانواده گشتن"

تو منو می‌شناسی

یادم نمیره چیزی که دیده بودی و من ندیده بودم و از تو شنیدم:
- داداش یادته ما رفتیم بیرون و اکبر توی خونه موند که ناهار بزاره وقتی اومدیم دست و پاشو گم کرده بود و تو به دادش رسیدی

دلم خوشه تو منو می‌شناسی و می‌دونی برسم خونه و ببینم یه گوشه‌ی کار رو می‌شه گرفت مضایقه نمی‌کنم

دیدی منو

می‌شناسیم

وقتی توی خونه می‌خوان شیرینی درست کنن کوفت درست کنن بچه بشورن تمییز کاری کنن کسی مریضه کسی بی حوصله هست و کارهاش مونده چه می‌دونم هرچی

من داوطلب اولِ کمک کردنم

حالا دو ماهه من بیکارم

و مدام توی خونه بودم و دورِ زن و بچه م گشتم

امروز برگشتن به من میگن:

"تو که کارهات رو نمی‌کنی نه درس خودت نه درس بچه‌هات پایین هم می‌ری مدام داری فیلم دانلود می‌کنی و به دلمشغولی‌هات رسیدی اینجا توی خونه هم کاری برای من نکردی یه ظرف برای من شستی و روزی سه بار هم غذا می‌دی بچه‌هات کاری دیگه نکردی لااقل تو و اون بت بزرگت کمک کنید من به کارهام برسم"

منو بگو

مونده بودم

این حرفا رو از کجاش درآورد

بدون اینکه جواب بدم جا گذاشتم رفتم

شب که برگشتم، کوه آتش بود و معترض که چرا کم محلی کردم و بدون جواب رفتم

خلاصه شروع کرد به ساز مخالف

حالا بزن کی نزن

منم سکوت

ینی یه بار خواستم بگم که من و تو منطقمون فرق داره و حرف همو نمی‌فهمیم و خواستم حرف بزنم ولی پرید وسط حرفم و منم ادامه ندادم

من سکوت و او نوازشِ سازِ مخالف

تا اینکه رسید به اینجا که:

"چهار ساله داری درس می‌خونی قبل از عید گفتی تابستون دفاع می‌کنی حالا می‌گی به ترم بعد می‌رسه، من با بچه و مریضی و تنهایی و غربت دوساله تموم کردم، کجا بودی تو؟ هفته‌‌‌ای چهارشبش نبودی من بودم و بچه و شیر و درس و تنهایی و غربتی که فقط خدا می‌دونه و بس ..."

راست میگفت، پدر مادرم اون روزا (بنا به دلایلی) خیلی در حق من و خانواده م بی معرفت شده بودند و برای همیشه از قلب و روح و دل من بیرون رفتند

"... کی به من کمک کرد؟..."

دو تا کار رو داشت با هم می‌کرد؛

از یه طرف منو متهم می‌کرد به تن پروری و تنبلی و کسالت و ولنگاری، که نه درس خودمو می‌خونم و نه کمک بچه‌هام می‌کنم

و از طرف دیگه دقیقاً داشت ادعا می‌کرد که من هیچ تاثیری توی زندگیِ درسی و کاری و شخصی ش نداشتم

یادش رفته توی ادامه تحصیلش از پیامک دادن به استادش و گدایی نمره و فرصت دوباره برای امتحان گرفتن، و پشتیبانیِ محض و تمام عیار برای تکمیل و پیگیری پایان نامه تا حمایت‌های مادی و معنوی تا اونجا که چند بار می‌خواست انصراف بده و من نگذاشتم

اون وقت یکی مثل تو موقعیتش برای ادامه تحصیل و کار فراهمه

حالا حوزه یا آونگان یا ماشین سازی یا مهد کودک، هرچی

مَررررررررردهای دِلگُنده لابی می‌کنند و ....

بماند

هیچی

آتش گرفتم

برگشتم گفتم "همه چیو نگو، کمی‌سکوت کن و یه سری رو توی دلت بگو"

ادامه داد

گفتم "اولاً من چهار سال نیست که دارم درس می‌خونم، ثانیا اگر گفتم تابستون دفاع می‌کنم هنور کرونا نیومده بود"

ادامه داد

منم زدم توی صورتم

نه یه بار

نه دو بار

اون قدر که هنوز استخون‌های فک و صورتم درد می‌کنه

گفتم

"اگر تو تونستی راحت درس بخونی، چون منو داشتی ولی من خودمو نداشتم"

دوباره بی حیایی

بی مرامی

چرا نداشتی؟؟

نمی‌دانست که هنوز هم ندارم

دوباره سیلی

البته به صورت خودم

تاوان اشتباهاتی که مرتکب شدم

ولی دیگه نباید تکرارش کنم

باید زندگی کنم

مثل همه‌ی مردهای دیگه

از زندگی و سلامتیِ نیم بندی که چار صباحی برام مونده استفاده ببرم

و خودم رو برای

خودم

و دنیای شغلی و کاری ام

و اطرافیانم

ثابت کنم

حالا که نتوانستم خودم را برای کسی که روزی همه چیزم بود ثابت کنم

بازدید : 430
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 16:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

واژگانی از جنسِ شور و مهر و شیدایی

از اونجا که ظاهراً عاقِّ خواهر شدم

و دیگه توفیقِ ارتباط و پیوند و تماس با او رو ندارم

همینجا باهاش می‌حرفم؛

خواهرِ نازدانه ام

خیلی اندیشناکِتَم

(یعنی تو فکر تو ام)

الهی داداشت برات بمیره که توی خونه اسیر شدی

برای تو که عادت نداری، خیلی سخته می‌دونم

اونم توی غربت و تنهایی

خیلی دوست داشتم الان که شرایط سخت شده نزدیکت بودم و برات باعث خیر و برکت و شادی می‌شدم

یه روز آرزوم با حقیقت پیوند می‌خوره، مطمئنم

خواهرِ عزیزم؛

اگر هر چه سختی‌ها آوار بشن روی سرت

ولی تو از پسِ همه شون بر میایی

سعه‌ی صدر و متانت و آرامشی که ازت سراغ دارم می‌تونه همه‌ی سختی‌ها رو شکست بده

خواهرِ گُلَم، نگذار زندگی تو رو توی خودش حل کنه

مطمئنم، توی زندگی و دشواری‌هاش غرق نمی‌شی

ناسلامتی تو خودت غریق نجات بقیه هستی

آفرین به خواهر قوی و مهربون و آروم و دوست داشتنیِ خودم

بازدید : 240
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 0:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

امروز از 6 صبح تا 9 منتظرت شدم نیومدی

بارها روی گوشی خوابم برد و رویای آشفته‌ی اومدنت یهو مثل اسپند منو از جا پروند

البته نُه و ربع آنلاین شدی ولی همانند دیروز باز هم من توی لیستِ بازدید‌هات نبودم

شماره‌ی مخصوصِ تو هم داره اینجا خاک می‌خوره، فقط شارژ و دِشارژ میشه و بس

باشه مریم خانم

این بی مهری‌هات تقاص داره شک نکن

هیچ وقت منو نفهمیدی

تا امروز فکر می‌کردم خودت رو می‌زنی به اون راه

یه قانونی توی دنیا هست به نام قانون سوم نیوتن

دلم بهش خوشه

خوش باش و خوش بگذرون و زندگی کن خواهرم، که خوشی تو همیشه و تا ابد خواسته‌ی دلمه

زِدل، مِهرِ تو‌‌‌ای مَه، رفتنی نیست

غمِ عشقت به هر کس گفتنی نیست

ولیکن شعله‌ی مهر و محبت

میانِ مردمان بِنهُفتَنی نیست

به سر شوقِ سرِ کوی تو دارم

به دل، مِهرِ مَهِ روی تو دارم

بُتِ من، کعبه‌ی من، قبله‌ی من،

تو‌‌‌ای هر سو نظر سوی تو دارم

بازدید : 230
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 0:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

شهید چمران رحمة الله علیه یه جا میگه:

"خدای من، هر وقت که در حدِّ پرستش عاشقِ کسی شده ام، تو ای پروردگارِ مناو را از من گرفته‌‌‌ای تا من فقط تو را بپرستم"

نقل به همین مضمون

حالا شده حکایتِ من

عاشقت شدم

در حدِ پرستش

چون یار داشتی پس خواهرم شدی

دلم

دلِ وامانده ام سرکشی می‌کند و امانم را بریده

افسارش، گاه از دستم خارج می‌شود

و خدا

خدایی که در این نزدیکیست

این را فهمیده و

و قرار است من را به دردی مبتلا کند که چمرانِ عزیز آن را تجربه کرده و از آن سخن رانده است

من که تو را نداشتم

هیچ وقت

ولی همین دلخوشی (که صدایت را بشنوم و کلماتت را بخوانم) انگار قرار است از من گرفته شود

تو هم که اصلا و ابدا از حال نزار من خبر نداری

و جز زخم، بر جگرم نمی‌زنی

بهت گفتم یه عکس از خودت بگیر و برای من بفرست

عکسی که برای من و به خاطر من گرفته باشی

این عکس می‌توانست تهفه‌‌‌ای باشد از طرف تو که گاه و بی گاه التیام زخم کهنه ام باشد

ولی تو، نه که فراموش کرده باشی

نه

مثل داستان جوراب، حتی تصویرِ چهره ات را هم از من دریغ کردی

فکر نکن نمی‌فهمم

می‌دانم که مرا تحریم کردی

حتی نمی‌پرسی داستان آن سه میلیارد چه بود

خیلی ازت دلگیرم

کادوی روز مرد برای من شد یه بیت شعر در مورد علی و کعبه که صد البته باارزش هست ولی تو می‌دانستی چه چیزی برادرت را خوشحال می‌کند، می‌دانستی و ازش دریغ کردی

شاید ترسیدی به گناه بیفتد اگر چشمانش و همه‌ی وجودش پُر بشود از لحضه‌‌‌ای که تو در عکس از خودت ثبت کرده ای

امروز هم مدام آنلاین شدی

هزار بار روی خطِ ارتباطِ اینترنت دیدمت

حتی پیام دادم

ولی دریغ از یک جواب

نمی‌دانی چقدر حالم نزار است

نمی‌فهمی‌الان چه روح و دلِ پریشی دارم

از خدا که پنهان نیست از تو هم پنهان نباشد؛ امروز فهمیدم که شاید تا آخر تعطیلی‌ها تحریمِ کامل باشم

آخرین باری که برایت شعر گفتم چقدر سرد برخورد کردی

انگار حتی شعرهایم هم برایت تکراری شده اند

یاد روزهایی که شعرهایم توی دلت شورِ شادی برپا می‌کرد و لبخند بر لبت می‌کاشت به خیر

حتی می‌ترسم گلایه کنم

می‌ترسم گلایه شکایتی بکنم

آن وقت محکوم شوم به اینکه خودخواهمو تو را برای خودم می‌خواهم

غُربتِ من را ببین، شِکوَه می‌کنم تا تو بفهمی‌چقدر دوری ات برایم سخت است

ولی افسوس که گلایه‌ی من در نگاه تو رنگِ خودخواهی دارد

یادِ روزهایی که همه‌ی دنیایت من بودم

روزهایی که قلبِ نازنینت پُر بود از من

به خیر

می‌دانم اگر این سطور را بخوانی و به اینجایش برسی پیش خودت می‌گویی:

الان هم همه‌ی دنیای منی

الان هم قلب من پُره از تو

می‌دانی خواهرم

گفتن یک حرف هزینه‌‌‌ای ندارد

انجام و عمل کردن به آن امّا شاید سخت پر هزینه باشد و هرکسی از پسِ آن برنیاید

بازدید : 449
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 0:33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواهر یعنی عشق، عشق یعنی خواهر

شاید نسلهای بعد گونه‌ی ما رو نبینند

توی گونه‌ی ما مواردِ خاص و کمیابی مشاهده شده

مثلا تصور کن وقتی عشقت تب کنه تو بمیری

وقتی پای عشقت در میون باشه...

... دیگه نه کارت مهمه، نه خودت مهمی...

تصور کن همه چی شو زیبا ببینی

عشقت

هر چی از عشقت می‌بینی برات زیبا باشه

هرچی

چیزایی که بقیه به خاطرش عشقت رو سرزنش می‌کنند

ولی تو به جای سرزنش، سرسلامتی بهش بدی و کمکش کنی تا زیباترش کنه

به نظرت گونه‌ی ما در حال انقراض نیست؟

نع

در حال انقراض نیست

به جاش یه اتفاقِ بدِ دیگه قراره بیفته

حدس بزن

گونه‌ی ما یه جور دیگه داره نابود میشه

تصور کن اونی که هستی دیده نشی

حتی خودت

خودت هم ندونی که چی هستی

گونه‌ی ما داره فراموش میشه

الان دیگه چیزای دیگه ارزش دارن

ارزش‌هایی که توی گونه‌ی ما هست

داره ارزشش رو از دست میده

دیگه خریدار نداره

اگر کسی هم خریدارش باشه می‌خواد مُفت بخره

مُفت

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 105
  • بازدید سال : 285
  • بازدید کلی : 6193
  • کدهای اختصاصی